نمایندگی سیاسی در دوره انتقالی فقط یک یا دو نیروی پیشران کلیدی دارد!

نقطه‌ای که همگرایی (Consensus) سیاسی در زمان انتقال‌ها شکل می‌گیرد در نمایندگی های سیاسیِ عامل است. جایی که نمایندگی، کدخداست، همگرایی در نیروی سیاسی بی معناست. به همین خاطر در غالب سازماندهی های انتقالی تاریخی، نمایندگی سیاسی در اتصال به خیابان برای تسخیر قدرت تعریف می‌شود.

در شیلی Concertación de Partidos por la Democracia یک همبستگی از احزاب چپ میانه شامل حزب دموکرات مسیحی، حزب سوسیالیست و حزب “برای دموکراسی” نقش کلیدی در روند عبور از پینوشه و پایه‌گذاری دموکراسی در این کشور داشتند.

در آرژانتین همکاری اتحادیه مدنی Radical Civic Union (UCR) و همچنین حزب عدالت‌گرا مخصوصا پس از انتخاب آلفونسین در ۱۹۸۳ و پس از دیکتاتوری نظامی نقش اساسی در انتقال دموکراتیک وضعیت داشتند.

در اسپانیا حزب کارگران سوسیالیست اسپانیا Spanish Socialist Workers’ Party (PSOE) و اتحادیه مرکز دموکراتیک Union of the Democratic Centre (UCD) پس از فرانکو عاملان اساسی گذار دموکراتیک بودند.

در چکسلواکی انجمن مدنی بین چک‌ها و انجمن علیه خشونت در بین اسلواکی‌ها و چند انجمن کوچک‌تر و دانشجویان انقلاب مخملی را رقم زدند.

در آفریقای جنوبی، کنگره ملی آفریقا (ANC) به رهبری ماندلا نیروی پیشران کلیدی است. همبستگی لهستان به نام (Solidarność) به رهبری لخ والسا اساسا یک اتحادیه کارگری بود که پیروزی را رقم زد.

در کره جنوبی، عموما جنبش‌های کوچک و بزرگ دموکراسی خواه بودند و نهایتا منجر به اتفاقات ژوئن ۱۹۸۷ شدند اما حزب دموکراتیک کره جدید و بعدتر حزب دموکرات نقش اساسی داشتند.

ماجرای انقلاب جمهوری یا انقلاب میخک در ۱۹۷۴ در پرتقال گرچه با جنبش (MFA) که یک خیزش نظامی یا کودتا از طرف گروهی از افسران نظامی آغاز و منجر به انقلاب میخک شد، اما احزاب سوسیالیست (PS) و حزب سوسیال دمکرات (PSD) نقش کلیدی در روند دموکراتیک سازی ایفا کردند.

یادآوری این موضوعات به معنای این همانی کردن پترن‌ها نیست. به معنای اصالت مفهوم نمایندگی سیاسی است. همچنین به معنای حذف سایر عوامل به خصوص حمایت خارجی نیست. تنها برای یادآوری این موضوع است که تسخیر کنندگان قدرت، کارکرد قدرت و همگرایی را می‌شناسند و منتظر دیگران و در خماری یک همبستگی دروغین در ایران باقی نمی‌مانند؛ به سمت ساخت قدرت حرکت می‌کنند.