اندیشه‌ی پیشروی لیبرال، دوران شرافت و عصر سرکوب بی‌مرز:

هدف استراتژیک اصلی که اسراییل در غایت وجودی خود دنبال خواهد کرد، به زیر آوردن جمهوری اسلامی است. یا مخالفان رژیم در این مسیر زودتر می‌جنبند و برنامه‌ریزی استراتژیک، اجرایی می‌کنند یا به قر و فرهای صلح در عصر جنگ مقدس مشغول می‌شوند. در هر صورت چیزی که نمی‌دانند تفاوت مفهوم براندازی با فروپاشی های کنترل شده است. ممکن است اولی شانس گذار به حکومت دموکراتیک داشته باشد اما دومی قطعا پترن تطبیقی دموکراتیک سازی در ایران نیست. فروپاشی کنترل شده، رویای اصلاح طلبان در یک قاب فراگیر از مخالفان متنوع در بیرون و درون کشور است. در استراتژی‌های براندازی، آنها شانسی برای بازیگری در رقابت اصلی را ندارند. در براندازی، رویای پیروزی نمی‌فروشند، ایده خشونت و مقاومت مدنی، بخشی از پندارهای عملیاتی است و برای انجام آن به رضایت مقدمه‌های پوچ، تن نمی‌دهند و منافع مرثیه سرایان جایی در ایجاد سازماندهی ندارند. در اندیشه براندازی و عصر سرکوبِ بی‌مرز، همه چیز بر مبنای تئوری سیاسی لیبرال پیشروی می‌کند. اندیشه لیبرال نیز برای بی‌مرز شدن باید خود را بازخوانی کند. برای آزادی ممکن است جایی گفتگو کنیم و جایی نیز به نورماندی و نورنبرگ بیاندیشیم. از متهم شدن به محافظه کاری بیمی نداشته باشیم، اگر این استراتژی موجب شود دشمنان آزادی و حامیان سرکوب بی‌مرز را حذف کنیم، بزرگ‌ترین شهامت را برای حفاظت از حقوق بشر ساخته‌ایم. هر گاه رویا فروشان از صلح گفتند از آنها برنامه صلح بخواهید. اگر به شما کمپین های مدارا با زخم و انفعال ارائه دادند، رسوا، شرمسار و تمسخرشان کنید. عصر سرکوب بی‌مرز، دوران مدارا با زخم نیست. دوران رویارویی فعال با زخم زنندگان در تمام سطوح است. همین حالا به نیروهایشان در مدیای غربی نگاه کنید از گروه بحران گرفته تا سی‌ان‌ان تا فارن پالیسی و … جاهای دیگر به غربی‌ها می‌گویند آزار جمهوری اسلامی را متوقف کنید چرا که ممکن است به ساخت بمب اتم روی بیاورند. اینها که در جنبش مهسا به انزوا کشیده شده بودند هیچ‌گاه از غربی‌ها نمی‌خواهند که برنامه‌های خلع سلاح هسته‌ای رژیم را در پیش بگیرند. با کمی فاصله اما در همراهی، اصلاح طلبان خجالتی نیز از چپ و پوپولیست‌ها هم داستان شان هستند و ایده‌ی مدارا با نابُردباران را ترویج می‌دهند. در عصر سرکوب بی‌مرز، همه چیز سیاسی است و مبتنی بر کارگزاری در سیاست. ایده براندازی لیبرال در همین راستاست و درک می‌کند که مفهوم مدارا و حامیانش از آزادی، در خطر نابودی قرار گرفته‌ است. دست از ژست حقوق بشری و اداهای کدخدایی در سیاست و بیانیه‌های خبری پوچ بر می‌دارد و کارگزاری در سیاست را محور پیشروی در ساخت سیاست می‌گذارد. مفهوم خیر عمومی، منافع ملی ایران و تجمع منابع برای رویارویی، اصل است. در این دیدگاه تنها شرّ موجود، جمهوری اسلامی است و بازیگران بیرونی در بهترین حالت می‌توانند یاران استراتژیک وضعیت تعریف شوند.