
موضوع تکفیری های شیعه در رژیم اسلامی ایران و ریسک قدرت گرفتن آنان، موضوع تازهای نیست. تلویزیون ایران اینترنشنال آن را با عنوان جریان یا فرقه آکادمی مطرح میکند که الزاما تنها منحصر به این فرقه نیست و میتواند مدعیان دیگری نیز در سناریوهای آینده داشته باشد. جالب توجه در روایت ماجرا اینکه لزوم مطرح شدن و اعلام هشدار آن را متاسفانه عربستان سعودی از راه شبکه تلویزیونی ایران اینترنشنال در فقدان نیروی سیاسی یا اندیشکدههای وفادار به ملت ایران باید تعیین کند. و البته دلایل آن قابل درک است. این یک چالش جدی در وضعیت احتمالی failed state در آیندهی اعتراضات شدیدتر یا استحاله احتمالی رژیم پس از مرگ علی خامنهای یا احتمال ضعیفتر در پیش از وقوع مرگ او و موضوع جانشینی است.
هماکنون و در اواسط سال ۱۴۰۳ خورشیدی در ایران هستیم و با نگاه مشفقانهی دولت بایدن با مقامات رژیم اسلامی تاکنون در ایران و با وجود تحریمهای سنگینی که ظاهرا روی کاغذ وجود دارند، ماههاست که روزانه حدود ۲ میلیون بشکه نفت ایران دارد به شکلهای گوناگونی در جهان فروخته میشود و به جز آن منابع دیگری مشتق از صنعت نفت و گاز، مستقیم و غیرمستقیم در بازارهای منطقه عرضه میشود و همه پول آن در فقدان ساختار روابط مالی مرسوم، کمی دیر یا زود در این مدت به خزانه مملکت سرازیر شده است.
پرسشی که از سالها پیش وجود دارد این است که با وجود این منابع مالی، جدای از انتظار و اعتراضات خونین خیابانی بر ضد جمهوری اسلامی به طور ویژه و طی ۷ سال گذشته، چرا این رژیم، با همه ارکان متنوع خود در ساختار قدرت، دستکم برای بازگرداندن ثبات سیاسی و مدیریتی در نهادهای کلان، اقدامی انجام نمیدهد؟ یا اگر هم تلاش میکند که برای بقای خودش هم شده کاری صورت دهد اما همه آنها با شکست مواجه میشوند؟ چه اتفاقی دارد میافتد؟
پیش از آنکه دربارهی دلایل فنی، علمی و ساختاری وضعیت بنویسم مایلم اشارهای کنم به تعریفی که از مدیریت هیئتی در نهادها و زیر مجموعه آنها در نظام جمهوری اسلامی وجود دارد. ایدئولوژیک بودن حکومت اولین چیزی است که ما را به سمت ساخت تعریف میبرد. اما این ایدئولوژی اسلامگرا نمونهی مشابهی در جهان برای بررسی ندارد و برای اینکه آن را بفهمیم لازم است درک کنیم که شیعیان سیاسی یا نهاد روحانیت در تکفیری ترین لایههای خود به انجام سیاستها چگونه مینگرند؟
۱- دیدگاه هیئتی، ساده در اجرا و مبتنی بر باور معنوی و لغو علم در اجراست
واقعیت این است که گرچه تحلیلگران به گونهای نهاد روحانیت و نگاه آنان به سیاست و اقتصاد را آنالیز میکنند که گویی گسل جدی بین آرای روحالله خمینی و در ادامه علی خامنهای و تمایز ویژه با دیگر روحانیان بیرون از قدرت و دارای پایگاه اعتقادی به اسلام سیاسی شیعه وجود دارد. چیزی که از ابتدا و از دیدگاه های ویرانگر روحالله خمینی آغاز میشود نگاه ویژه به اقتصاد است که صراحتا خمینی آن را به شکل مضحکی متعلق به خر میداند. گسترش لغو علم در اجرا در نظام جمهوری اسلامی از مسخ سیاست و اقتصاد آغاز میشود و به شکلی بحرانی در زیر ساختارها گسترش پیدا میکند که اوج آن را در دوره رهبری علی خامنهای، ترویج طب سنتی، دانشگاههای علوم پزشکی، بیمارستانها، نهادهای مدیریت بحران و پدیده مرگبار همهگیری کرونا و جلوگیری از واردات واکسن کرونا توسط رهبر جمهوری اسلامی مشاهده کرد.
نگاه هیئتی در واقع توصیف یک انجمن ساده شامل تعدادی از وفاداران به یک مرام و دیدگاه اعتقادی در شیعه است که باورمند است پاسخ تمامی مسائلِ حتی مدرن بشریت در قرآن، سخنان محمد پیامبر و مطالب ثبت شده از اهل بیتِ جانشین او موجود است. این جهانبینی با تاسیس جمهوری اسلامی، اولین چیزی را که بنیان میگذارد لغو اولویت به علم و ارجحیت منابع اعتقادی بر دستاوردهای علمی است. میگویم لغو اولویت به علم، به این خاطر که آنان در ساختار پایهگذاری نظام اسلامی با طیفی از تکنوکراتهایی نیز روبرو بودند که گرچه باورمند به نجات بخشی شیعه بودند در عین حال به کمک سیستم آموزشی نظام سلطنتی شاه در غرب درس خوانده بودند و امیدواری بسیاری داشتند که نوعی نواندیشی دینی و سیاسی در اسلام شیعی را تثبیت کنند که با زندگی امروز و نهادهای مدرن نیز سازگاری های خود را بیابد.
۲- دیدگاه هیئتی، مشارکت علم در اجرا را نمیپذیرد تلاشهای تکنوکراتها برای انجام
این ماموریت، چه در گروه بزرگی که در دهه هفتاد خورشیدی، هاشمی رفسنجانی آن را مدیریت میکرد و چه در بازههای پس از آن که با ریاست جمهوری محمد خاتمی و حسن روحانی در ساختار قدرت ادامه پیدا کرد، نه تنها نتوانست مانع پیشروی تکفیریها در سیاست گذاری نهادها شود بلکه در بسیاری لحظات، برای حفظ بقای خود در قدرت، با نمایندگان انتسابی و رهبر آن علی خامنهای در لغو توسعه کشور و سرکوب شدید معترضان خیابانی و حذف دگر اندیشان همکاری نزدیک کردند. مصداق های آن را میتوان در دوران نخست وزیری میرحسین موسوی و همکاری او در اعدامهای گسترده تابستان ۶۷ و همچنین پس از آن در تمام مقاطع اعتراضات و حذف مخالفان در دوران محمد خاتمی و حسن روحانی به عینه دید و تایید کرد.
۳- دیدگاه هیئتی بر اساس سپر انسانی و هزینههای سنگین از باورمندی پیشروی میکند
جهانبینی هیئتی که تعریف آن را در هیبت یک انجمن ساده و گروه باورمندان آغاز کردم پس از اقتصاد، مواجهه دوم مهمی نیز در عرصه مدیریت کشور داشت و آن جنگ ۸ سال با عراق است. هیئتیها همچنان که به یک ناآرامی خیابانی از اوایل انقلاب تاکنون با عنوان جمع کردن یک غائله نگاه میکردند در جنگ نیز با رویکرد استفاده گسترده از سپر انسانی و قربانی کردن سربازان، استراتژی اصلی نظامی خود را در نیروهای زمینی پیش بردند. حق حیات، بنیادی ترین موضوعی است که در این پردازش هیئتی هدف قرار گرفته و در فقدان علم مدیریت، استراتژی و سیاست، جان طبیعت، حیوانها و انسانها را برای پیشبرد اهداف خود قربانی میکند. پیشتر در مقاله “چگونه نتیجه را تغییر دهیم؟” (چگونه نتیجه را تغییر دهیم؟ – Bardia Mousavi) از المنت های سرکوب و تولید مرگ فراگیر و چند وجهی بودن تابآوری در رژیم اسلامی به تفصیل برخی آمار مرگها نوشتهام که چگونه ساختارهای گرفتار در بیماری سیستمی دارند مرگآفرینیها توسعه میدهند.
۴- یارگیری هیئتی بر اساس اصول معنوی ویژه استخدام میکند هیئت در یارگیری
به این موضوع باور دارد که شایستگی در میزان باورمندی به اصول اسلامی شیعه و وفاداری به رهبر هیئت است و نه تشخص علمی و تخصصی در پیشبرد کارها و سیاست گذاری های کشوری. بر همین اساس، نهادها و سازمان های دولتی، نیروی انسانی شایسته را گزینش کردند، آنها طی چند دهه، سیستم آموزشی به ویژه دانشگاهها را از درون مسخ و خالی کردند و نهادهای مدرنی را که اساسا پیش از آنها تاسیس شده بود از پارلمان و نهاد عدالت گرفته تا ریز ترین سازمان های شهری و کشوری که مدیریت زندگی شهری و توسعه را بر عهده دارند از نظر عملکرد و نتیجهگرایی، لغو و باطل کردند.
۵- دیدگاه هیئتی شدیدا باورمند به ایجاد رویههای واکنشی به جای سیاستگذاری های دارای چشمانداز است
غایت اجرا در دیدگاه هیئتی لغو تصمیم سازی بر اساس اصول مدرن علمی است. پیامدهای ساختاری و پیشروی نگاه هیئتی در بدنه نهادها و سازمانها بر اساس ترمهای علمی مربوط به سازمانها، همه نهادها و سازمانها در ایران در طیفی با شدت و ضعف گوناگون با سه نوع بیماری سیستمی مواجه کرده است. درک و پذیرش این سه بیماری سیستمی احتمالا به ما کمک خواهد کرد تا دریابیم چرا تنها چیزی که در دست حکومت باقی مانده سرکوب خونین است. آنها سرکوب میکنند و مخالفان را زندانی، شکنجه و به قتل میرسانند چون ضمن اینکه دستور بدیهی اسلام برای کنترل مخالفان است، اساسا راه دیگری یا توان علمی برای تصمیم سازی، بازگرداندن ثبات اجتماعی و پاسخ به وضعیت فروپاشی نهادی وجود ندارد. به همین دلیل است که در شکل بسیار مضحکی، چاپ اسکناس بدون پشتوانه، تبدیل به یک رویه برای پاسخ به کسری بودجه است.
۳ بیماری سیستمی در نهادها و سازمان های ایران
۱- اختلال عملکرد نهادی Institutional Dysfunction
اصطلاحی که برای توصیف بیماری سیستماتیک در سازمانها و ساختارهای یک کشور استفاده میشود، بهطوری که عملکرد یکدیگر را خنثی میکنند، اختلال نهادی نامیده میشود. این اصطلاح به وضعیتی اشاره دارد که در آن نهادها و سازمانهای مختلف درون یک کشور به طور موثر و کارآمد عمل نمیکنند، اغلب به دلیل اهداف متضاد، عدم هماهنگی، ناکارآمدی بوروکراتیک، فساد و سایر مسائل سیستماتیک، اهداف استراتژیک یکدیگر را در اجرا خنثی میکنند.
ویژگیهای برجسته از اختلال نهادی:
– عدم هماهنگی: نهادهای مختلف به طور موثر با یکدیگر کار نمیکنند که منجر به ناکارآمدی میشود. مثلا ارتباط متقابلی بین نهادهایی که قوانین مالی و شاخصها را در بانک مرکزی اعلام و منتشر میکنند و بودجه نویسی ها در نهاد اجرایی و در جهت گیری همسو برای نتیجهگیری وجود دارد که در جمهوری اسلامی به دلیل وجود چند هیئت مستقل، به صورت مجزا از یکدیگر پیش میروند.
– اهداف متضاد استراتژیک: سازمانها ممکن است اهداف متضادی داشته باشند که تلاشهای یکدیگر را در یک نهاد کلان اجرایی تضعیف کنند. به عنوان نمونه مثلا نیازهای کشور به عنوان اهداف عملیاتی یک نهاد اجرایی، تعریفی از نظر اولویتها و فوریت در اجرا دارند اما اهداف کلان استراتژیک رهبران در جهت مقابله نظامی و سرمایه گذاری برای گسترش نیروهای نیابتی در منطقه خاورمیانه صورت بندی میشود.
– بیکفایتی: منابع به طور موثر استفاده نمیشوند و منجر به نتایج ضعیف میشوند. به عنوان مثال این وضعیت در توسعه فاضلاب خانگی یا مدیریت شهری به وفور مشاهده میشود که میبینیم منابع مالی اختصاص یافته، گاهی اوقات تا ۸۰ درصد به مرجع سیاست گذار، عودت میشود. چرا که تعریف مشخصی در چگونگی اجرا مشهود نیست. در حالتی دیگر اجرای پروژهها درگیر آزمون و خطا برای استخدام پیمانکاران میشود و عملا بودجه تخصیص یافته را حیف میل میکند. پیامد این وضعیت، راکد ماندن پروژههای مادر و زیر مجموعه در اجرای سازمانی است.
– فساد: فساد در نهادها میتواند به کمبود اعتماد و ناکارآمدی بیشتر منجر شود. ترویج رویهها به جای پایبندی به حاکمیت قوانین مالی به فرصت طلبان امکانات بسیاری برای بهره برداری غیر قانونی از موقعیت پولهای سرگردان را فراهم میکند. این موضوع آنچنان در نهادهای جمهوری اسلامی فراگیر و نرمال سازی شده است که در دوران کنونی بیشتر برای مقابلهها و مچ گیری های درون نهادی مورد استفاده قرار میگیرد.
– بوروکراسی پیچیده: تشریفات اضافی و رویههای سختگیرانه که تصمیمگیری سریع و اقدام بحرانی و فوری را مختل میکنند. این موضوع بیشتر در نهادهای مدیریت کننده بحران در ایران قابل مشاهده است. به عنوان مثال اولویت های بحرانی برای تجهیز سازمان های مدیریت بحران نظیر آتشنشانی و پلیس راهنمایی رانندگی در جادهها همواره در پیچیدگی رویههای تصمیم گیری، از نظر به روز رسانی، مختل شده و معلق میمانند.
۲- اختلال اینرسی بوروکراتیک Bureaucratic Inertia
اینرسی بوروکراتیک اصطلاحی است که نمایانگر تمایل سازمانهای با صفت برجسته بوروکراتیک به مقاومت در برابر تغییر و ناکارآمدی و همچنین در عملیات های اجرایی تعریف میشوند که غالبا منجر به خنثی شدن تلاشها و ممانعت از عملکرد کلی سازمان میشود.
ویژگیهای برجسته از اختلال اینرسی بوروکراتیک:
– مقاومت در برابر تغییر: بوروکراسیهای پیچیده به مقاومت مزمن در برابر تغییرات، تمایل قوی دارند و مرجع تقویت آن، روشهای سنتی برای اجراست.
– رویههای سختگیرانه: پایبندی شدید به قوانین و رویهها حتی زمانی که آسیب رسان هستند از تغییر به سمت وضعیت مطلوب جلوگیری میکنند.
– تصمیمگیری کند: فرآیند تصمیمگیری به دلیل لایههای متعدد برای تأیید جویی و بوروکراسی پیچیده و متعدد اغلب کند و نارسا است.
– کمبود نوآوری: عدم انگیزه برای نوآوری و خلاقیت در ساختارهای بوروکراتیک.
– تمرکز بر رویهها به جای نتایج: تأکید بیشتر بر پیروی از رویهها تا دستیابی به نتایج موثر.
۳- اختلال فساد نهادی Institutional decay
فساد نهادی برای توصیف وضعیتی استفاده میشود که در آن اثربخشی نهادها به مرور زمان و به دلیل فساد، عدم پاسخگویی و عدم توانایی در تطبیق با شرایط تغییرپذیر کاهش مییابد.
ویژگیهای برجسته از فساد نهادی:
– تخریب در طول زمان: نهادها به مرور زمان به دلیل غفلت و عدم نگهداری کمتر موثر و کارآمد میشوند. مثال: نهادهای سیاست گذار و حفاظت از محیط زیست در ایران یا نهادهای توزیع رفاه اولیه مانند آب و برق.
– از دست دادن اعتبار: نهادها به دلیل شکستها و ناکارآمدیهای مداوم اعتبار و اعتماد عمومی را از دست میدهند. مثلا ممکن است شما به پلیس برای درخواست امنیت نیاز دارید اما در عین حال اعتماد ندارید و ممکن است که مراجعه به آنها حتی امنیت شما را به مخاطره بیاندازد.
– عدم تطابق: نهادها در مواجهه با شرایط و چالشهای متغیر نمیتوانند تطبیق پیدا کنند که منجر به منسوخ شدن میشود. این برجسته ترین ویژگی فساد سازمانی است که با تغییرات سریع شیوه زندگی شهری در ایران، سازمان تامین کننده حمل و نقل، مقابله با آلودگی های هوا و خاک یا مدیریت بحران شهری و حوادث طبیعی را تبدیل به سازمان های منسوخ و مرگآور کرده است.
– کاهش منابع: کاهش تدریجی منابع انسانی و مالی که برای عملکرد نهاد ضروری هستند. اگر در توزیع منابع مالی، رقابت منصفانه برای دستیابی به آنان وجود نداشته باشد و نخبهگان، جهانبینی هیئتی را در تعریف سازگاری با وضعیت نپذیرند، سازمانها را ترک میکنند. این موضوع به ویژه در دو دهه گذشته در ایران، از عوامل مشهود و مستند از خالی شدن سازمانها و نهادها از منابع انسانی قدرتمند است.
تیجهگیری: توصیف ۳ بیماری سیستمی و تطبیق آن با شواهدی که از ایران مکررا گزارش میشود ناپایداری سیاسی و امنیت اجتماعی را چه برای مردم در ایران و چه حکومت اسلامی در بالاترین میزان خود از زمان پایه گذاری رژیم نشان میدهد. گزارش کنونی وضعیت از شناسایی ساختار رژیم اسلامی در ایران، ناظر به نفوذ فراگیر و تثبیت تکفیریهای شیعه در پایگاههای متنوع در قدرت است و به سختی میتوان بین بازیگران در قدرت و تکفیریها در سایه، تمایز بنیادین از بد و بدتر جستجو کرد. در واقع کسانی که ادعای براندازی سیستم اسلامی را دستکم در تئوری سیاسی و یا به عنوان عضوی از شهروند ایرانی در قالب اعتراضات خیابانی و جنبشها دنبال میکنند در درستترین جایگاه رفع تعارض با سیاست انسداد ایستادهاند. ۳ بیماری سیستمی کنونی تحت هیچ شرایطی قابلیت اصلاح ساختاری بر اساس روشهای فروپاشی کنترل شده ندارد. تنها یک انقلاب اجتماعی و سیاسی میتواند زمینههای سریع یک تغییر کلان را آماده و از نابودی سرزمینی در ایران جلوگیری کند.